دفتر نقاشی ام
امروز شده ناراحت
از دست یک نقاشی
که من کشیده بودم
نقاشی ام صلح نداشت
فقط و فقط یه جنگ داشت
یه عالمه تفنگ داشت
جنگ ایران و عراق
که خشک شده بود یه باغ
باغی پر از شکوفه
شکوفه های ایران
شکوفه ها شهیدند
پر از نور و امیدند
وقتی که نقاشی ام
کامل شد و تموم شد
نگاهی کردم بِهِش
همش دیدم که جنگه
پر از دود و تفنگه
پس کو کجا شد بهشت ؟!
خیلی شدم ناراحت
اون برگه رو بریدم
عذرخواهی کردم و زود
یه نقاشی کشیدم
یه نقاشی زیبا
پر از باغ و شکوفه
***
زهرا سلطانی – فرزند محمد – کلاس چهارم دبستان طلوع گردفرامرز