معلم عزیزم روزت مبارک
می خواستم مطلبی برای این روز بنویسم که به خواب شیرینی فرورفتم. در رؤیای زیبایم ناگهان از خواب پریدم و دیدم در کنار کوه بلندقامت و استواری ایستاده ام که بر روی آن کوه حدیثی از پیامبر(ص) با خط زیبایی حک شده بود : « اطلبوا العلم من المهد الی الحد » در کنار سخن پیامبر ، واژه هایی مانند علم ، دانش ، کتاب ، لوح و قلم نیز نوشته شده بود. در روبه روی آن کوه در ِ بزرگی قرار داشت که بسته بود و راهی سخت و دشوار پشت آن در نهفته بود. خیلی سریع به طرف آن در دویدم تا هر طور شده آن را باز کنم و آن راه سخت و دشوار را برای خود سهل و آسان نمایم ، اما هر چه تلاش کردم آن در باز نشد، زیرا کلیدی می خواست و من کلیدی در دست نداشتم . دوباره سرم را بالا بردم و به آن کوه نگاه کردم ، یک حسی به من می گفت که یک کلمه در آن سوی در نهفته است.
نا امیدانه به گوشه ای رفتم و نشستم ، در افکار خود غوطه ور بودم که ناگهان نسیم صبحگاهی شروع به وزیدن کرد و به آرامی گوش هایم را نوازش داد ، نسیم کلمه ی آرام و دل نشینی را با خود زمزمه می کرد. گوش ِ جانم را به او سپردم تا ببینم با خود چه واژه ای زمزمه می کند.
آری درست شنیدم ، او آرام می گفت : « آموزگار »
ناگهان از سرجایم پریدم و گفتم : « بله درست است ، کلید این در ، واژه ی آموزگار است.
به سرعت به طرف آن در دویدم و در مقابل آن زانو زدم و گفتم : « ای کلید طلایی ، آموزگارم ، در را بازکن.»
هم چنان که نگاهم به زمین بود ، گوش هایم صدای بازشدن در را شنید ، تا سرم را بالا بردم ، فرشته ای در مقابلم ظاهرشد و با مهربانی دست هایم را گرفت و مرا از راه پرفراز و نشیبی بالا برد و به سوی نور و علم راهنمایی کرد. در طول این راه هر زمان که می خواستم لقب و عنوانی برای او پیداکنم ، زبانم قاصر بود تا این که دیدم هیچ واژه ای زیباتر از « معلم » نیست !
معلم عزیزم روزت مبارک
زهرا میرجلیلی
کلاس دوم راهنمایی _ مدرسه پویندگان زهره شاهدیه
عضو انجمن ادبی ستاره های کانون فرهنگی تربیتی امام صادق(ع)شاهدیه
دوازدهم اردیبهشت ماه 1392